الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام على من أیده ربه بالبینات، والحجج القاطعات، فأسرى به من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى ثم عرج به إلى السموات، وعلى آله وصحبه، ومن تبعهم بإحسان إلى یوم الدین
«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ» (الإسراء: 1)
تسبیح و تقدیس خدائی را سزاست كه بندهی خود، محمّد پسر عبدالّله، را در شبی از مسجدالحرام (مكّه) به مسجدالاقصی (بیتالمقدّس) برد، آنجا كه دَور و بر آن را پربركت (از اقوات مادی و معنوی) ساختهایم. تا (در این كوچ یكشبهی زمینی و آسمانی) برخی از نشانههای (عظمت و قدرت خداوندی) خود را بدو بنمایانیم (و با نشان دادن فراخی گسترهی جهان و بخشی از شگفتیهای آن، او را از بند دردها و رنجهای زمینیان برهانیم و با دل و جرأت بیشتر به میدان مبارزه حق و باطل روانه گردانیم). بیگمان خداوند بس شنوا و بینا است. (نه سخنی از او پنهان و نه كاری از او نهان میماند).
دعوت اسلامی در هر دورهای از ادوار تاریخ با مشكلاتی مواجه بوده و موانعی سدّ مسیر دعوتگران شده است و دعوتگران در هر عصری مظلوم واقع شده و پیامبران خدا در صدر آزار، اذیت و بیمهریها قرار گرفته و طواغیت زمان تمام توان خود را در راه فرونشاندن دعوتشان صرف كردند. اما آنان ذرهای خسته نشده و میدان دعوت را ترك نكردند تا عاقبت موفق شده و ثمرهی مجاهدتها و تلاشهایشان را دریافت نموده و خداوند هم پاداش همهی تحملها و رنجها را به آنان عطا فرمود.
پیامبر عظیمالشأن اسلام هم كه در ادامهی كار دعوت پیامبران گذشته گام برداشته، در این مسیر دچار مشكلات عدیدهای شد. اما بعد از وفات ابوطالب و خدیجه فشارها چند برابر شد تا عاقبت تصمیم هجرت را گرفت و مجبور به ترك دیارش شد و به خاطر مصالح و منافعی كه برای دعوت در نظر گرفته بود، طائف را بهترین گزینه میدانست به همین منظور همراه زید بن حارثه، به امید ایمان آوردن و یاری كردن، راهی طائف شد. اما آنان علاوه بر عدم پذیرش ایمان تعدادی از نوجوانان و اراذل را علیه او تحریك كرده و به سوی او سنگ پرتاب كردند و پاشنهی پایش را هدف قرار دادند و آن را خونآلود كردند.
ولی این مشكلات ذرهای عزم پولادین وی را نرم نكرده و از كار دعوت و تبلیغ برای اصلاح جامعه به زانو نیامد. ناراحتیهای موجود در مسیر دعوت را جانانه تحمل كرد و مشكلات و محنتها برایش خیلی شیرین، گوارا و لذتبخش بود و زمانی كه جبرئیل آمد و گفت: اگر میخواهی تمامشان را نابود خواهیم كرد، درخواست انتقام را هم به امید آینده و هدایت نسلهای بعدی رد كرد و برایشان دعای هدایت كرد و نزد خدا برایشان معذرتها آورد.
به پاس این مجاهدتها و در راستای تحمل كردن این محنتها خداوند نهایت تكریم را شامل حال وی كرده و محمدی را كه نزد ساكنان زمین پذیرفته شده نیست، به آسمانها فرا میخواند و این بزرگترین و باارزشترین سفر یك انسان در كرهی خاكی به شمار میرود؛ زیرا میزبان «الله«، مهمان «رسول الله« و مكان « سدرة المنتهی» است.
آری! این بزرگترین و باارزشترین سفر جامعهی بشریت بود كه به وقوع پیوست. این سفر شخصیت پیامبر را بیش از پیش ممتاز كرد و افتخاری دیگر در زندگی وی رقم خورد. سفری سراسر اعجاز و معجزه و مشاهده كردن آیات بیشماری كه هیچكسی آنها را مشاهده نكرده و نخواهد كرد.
همانگونه كه استاد ابوالحسن ندوی میگوید: «واقعهی اسراء فقط حادثهای فردی و ساده نبود که پیامبر اکرم - صلى الله علیه وسلم- در آن نشانهها و آیههای الهی را دید و ملکوت آسمانها و زمین به صورت آشکار برای او متجلی شد؛ بلکه این سفر اسرارآمیز نبوی، اهدافی دقیق و عمیق و دلالتهای حکیمانه و نکاتی شگفتانگیز در برداشت. داستان معراج و سورههای اسراء و نجم که در این باره نازل شدهاند، صریحاً گویای این مطلبند که محمد پیامبر «قبلتین» و امام «مشرقین» و «مغربین» و جانشین پیامبران گذشته و پیشوای نسلهای آینده است. در سفر معراج، شهر مکه با شهر قدس و مسجدالحرام با مسجد الاقصی پیوند یافت و سایر پیامبران پشت سر ایشان نماز خواندند. این واقعه در حقیقت اعلام این مطلب بود که رسالت محمد فراگیر و امامتش جاودانی و تعالیم وی انسانساز و صلاحیت رهبری بشر را در هر زمان و مکان دارا میباشد و این سورهی کریمه، شخصیت پیامبر اکرم - صلى الله علیه وسلم - را به عنوان فرد برگزیدهای مشخص نمود و امامت و رهبری او را توصیف کرد و جایگاه امتی را که پیامبر اکرم - صلى الله علیه وسلم - در میان آنان مبعوث شده بود و آنان به او ایمان آورده بودند را نیز بیان نمود و نقش و رسالت این امت را که در جهان و در میان ملتها ممتاز میباشد، بازگو کرد.»
اسراء و معراج
داستان اسراء یا سفر زمینی، و همراه با آن داستان معراج یا سفر آسمانی، هر دو در یك شب صورت پذیرفته است. اسراء از مسجدالحرام در مكه تا مسجدالاقصی، در بیتالمقدس بوده است. معراج از بیتالمقدس تا آسمانهای بالا و سدرةالمنتهی، آن جهان غیبی و مجهول برای ما، صورت گرفته است.
موقعی كه آئین اسلام در نَوَسان میان موفقیت و محکومیت، به هر حال، راه خودش را باز میکرد، و ستارگان امید از افقهای دور دست چشمکزدن گرفته بود و تشكیل حكومت اسلامی به دغدغهای برای پیامبر تبدیل شده بود و این كار نیازمند انسانهای مهذب و پیراستهشده بود، پروردگار، مؤمنان را با امتحان دیگری مورد آزمایش قرار میدهد كه همان موضوع اسراء و معراج است.
اختلاف اساسی در مسئلهی اسراء و معراج بر سر تعیین زمان وقوع آن است در این زمینه شش قول آمده، که دكتر علی محمد صلابی به نقل از قاضی عیاض مینویسد: یک سال پیش از هجرت، یعنی در ماه ربیع الاوّل سال 13 بعثت، به وقوع پیوسته است.
بزرگان محدّثین به تفصیل، ماجرای اسراء را گزارش کردهاند؛ که ذیلاً ماحصل گزارشهای ایشان با رعایت ایجاز و اختصار خواهد آمد.
پیامبر (ص) در جوار كعبه خوابیده بود كه جبرئیل آمد و گفت: ای محمد برخیز و هفت دفعه طواف كن بعداً به مسجدالاقصی در فلسطین میرویم.
بعد از طواف پیامبر (ص) حیوانی را مشاهده كرد كه از الاغ بزرگتر و از اسب كوچكتر را دید كه برای سفری به مسافت 40 هزار كیلومتر آماده شده بود. جبرئیل فرمود این برّاق است و برای این سفر تدارك دیده شده است. (واژهی برّاق از برق است و نشان از این است كه برّاق سرعت نور را داشته كه در هر ثانیه 300 هزار كیلومتر سرعت دارد.)
پیامبر (ص) برآن سوار شد تا به مسجد الاقصی رسیدند و برّاق را به حلقهای از حلقههای بیتالمقدس بست تا به ما بیاموزد كه اسباب را به كار گرفته و بر خدا توكل كنیم. وقتی كه به مسجد رسیدند، تمامی پیامبران جهت استقبال و تسلیمكردن پرچم جهانیان و تجدید پیمان با وی آماده بودند.آن شب خداوند كنگرهای را برای محمد(ص) تدارك دید كه عالم بشریت چنین كنگره و كنفرانسی را تا به حال ندیده است. و پیامبران دو ركعت نماز را به امامت پیامبر(ص) خواندند و رهبری و پرچمداری امت را به او سپردند و شریعت اسلامی، شریعتهای گذشته را منسوخ کرد و پیروان این پیامبران با تأسی از آنان میبایست رهبری این پیامبر و رسالت او را که باطل به آن راه ندارد، بپذیرند.
همهی آنچه را كه در این سفر مهم و تاریخی به وقوع پیوست حاوی پیامی مهم برای روشندلان است. اجتماع پیامبران در مسجد الاقصی و رفتن پیامبر(ص) بدانجا حكمتهای بیشماری را در پی دارد كه عبارتند از:
1- ارتباط عالم اسلام به همدیگر و بیان اینكه مسلمانان در هر عصر و دورهای از ادوار تاریخ یك گروهند.
2- متعلق بودن مسجد الاقصی به مسلمانان و مسؤولیت آنان در قبال آن.
مسلمانان باید بدانند که پیوند مسجدالحرام با مسجدالاقصی بیانگر این موضوع است که تهدید مسجدالاقصی تهدید مسجدالحرام و اهل آن است و از نیل تا مسجدالاقصی مقدمهای برای اشغال از نیل تا مسجدالحرام است؛ پس مسجدالاقصی دروازهای است که به سوی مسجدالحرام باز میشود و از دست رفتن مسجدالاقصی و افتادن آن در دست یهودیان به معنی این است که امنیت مسجدالحرام و حجاز نیز مورد تهدید است و دشمنان به آن چشم دوختهاند و تاریخ گذشته و حال این را تأیید مینماید؛ زیرا تاریخ جنگهای صلیبی به ما میگوید که ارناط صلیبی صاحب مملکت کرک، گروهی را برای تجاوز به قبر پیامبر(ص) و بیرون آوردن جسد مبارکش به حجاز فرستاد و مسیحیان کاتولیک در آغاز قرن حاضر کوشیدند تا به حرمین شرفین برسند و آنچه را که نیاکان صلیبیشان نتوانستند انجام دهند، انجام دهند. و بعد از جنگ 1967 میلادی که یهودیان، بیتالمقدس را اشغال کردند، رهبرانشان فریاد برآوردند که هدف بعدی اشغال حجاز و قبل از همه، مدینه و خیبر است.
خانم گولدا مائیر نخستوزیر یهودیان بعد از اشغال بیتالمقدس و خلیج ایالت عقبه میگوید: «بوی پدران و نیاکانم در مدینه و حجاز به مشامم میرسد و آنها سرزمینهای ما هستند که آنها را پس خواهیم گرفت.»
یهودیان از آن تاریخ به بعد، نقشهای برای دولت آیندهی خود منتشر نمودند که از فرات تا نیل تمام منطقه را در برمیگیرد و جزیرهی عربی، اردن، سوریه، عراق، مصر، یمن، کویت و تمام خلیج فارس در این نقشه قرار دارد و آنها بعد از پیروزی خود در سال 1967 م، این نقشه را در اروپا توزیع کردند.
3- قبله بودن مسجد الاقصی مدتی برای مسلمانان.
4- عبور كردن به آسمانها هم تنها از آنجا ممكن است، چون دروازهی آسمانها در آنجا قرار دارد.
پیامبر (ص) میفرماید: بعد از ادای نماز از مسجد اقصی بیرون آمدم. جبرئیل ظرفی پر از شراب و ظرفی پر از شیر نزد من آورد و من شیر را انتخاب کردم. جبرئیل گفت: فطرت و اسلام را انتخاب نمودی و اگر شراب را انتخاب میكردی، امّتت به بیراهه میرفت.
بعداً پیامبر (ص) همراه جبرئیل راهی آسمانها میشود و مسافت 11 میلیون سالی بین آسمان و زمین را در چند لحظهای پیمود و فاصلهی بین زمین و آسمان در مقابل مقام محمد(ص) بسان نردبان چندپلهای كوچكی شد. آنگاه، در همان شب، ایشان را از بیتالمقدّس به آسمان دنیا بالا بردند؛ جبرئیل برای ایشان اجازهی ورود گرفت، و درِ آسمانهای هفتگانه به روی وی باز شد و با پیامبرانی كه در مسیر دعوت طعم غربت را چشیده و رنجها كشیده و بارها مقابل ترور واقع شدند از قبیل آدم، یحیی، عیسی، یوسف، ادریس، موسی، هارون و ابراهیم (ع) ملاقات نمود. آنان بر وی سلام كرده و پیامبریش را تأیید كردند.
آنگاه ایشان را به سدرةالمنتهی برکشیدند. دیدند که میوههای آن همانند خوشههای خرمای هَجَر است، و برگهای آن همانند گوشهای فیل؛ آنگاه پروانههایی طلایی آن را فراگرفتند؛ و نور و رنگهای گوناگون در آن مشاهده شد، و حالت آن تغییر کرد؛ چنانکه هیچ یک از آفریدگان خداوند قادر نیست که آن را از فرط زیبایی وصف کند. آنگاه برای آن حضرت «بیت المعمور» برافراشته شد، آنگاه، پیامبر(ص) را به نزد جبّار (جلّ جلاله) بالا بردند. به شیوهای كه با ذات مبارك الله فاصلهی كمی داشت؛ و در آن حالت، خداوند هر آنچه را که خواست به بندهاش وحی کرد، و پنجاه نماز در شبانهروز بر او واجب نمود. و همانگونه كه در روایات آمده، بعداً نمازها به این پنج نماز تخفیف داده شد.
پیامبر (ص) در بهشت چهار جویبار دید. دو جویبار ظاهرى و دو باطنى. آن دو جویبار ظاهرى نیل و فرات است به این معنا كه رسالت پیامبر(ص) به همهی مردم سرزمین نیل و فرات میرسد و نسل و نژاد آن مردم- پى در پى- حامل دین مبین اسلام خواهند شد؛ نه اینكه آب دجله و فرات از بهشت سرچشمه میگیرد.
مالک و خازن جهنم، را دیدند، که هیچ نمیخندد، و بر چهرهی او اثری از شادی و شادمانی نیست؛ همچنین بهشت و دوزخ را مشاهده کردند.
رباخواران را با شكمهاى بزرگ به او معرفى كردند كه یاراى حركت كردن را از جاى خود نداشتند و در دوزخ زیر پاى فرعونیان له میشدند.
زناكاران ناكس را دید كه جلوى دستشان دو نوع گوشت قرار داشت: یكى، گوشتى فربه و پاك و خوشمزه و دیگرى گوشتى فاسد و بدبو. از گوشت فاسد گندیده میخوردند و گوشت لذیذ و پاكیزه را رها میكردند.
كاروان اهل مكه را به او معرفى كردند تا دلیل صدق نبوّت او شود.
زنانی را دید كه به پستانهایشان آویزان بودند؛ آنان، در دنیا بچههایی را به شوهرانشان نسبت میدادند كه در واقع از آنان نبودند.
موجزترین و گویاترین تعبیری که در قرآن کریم برای بیان علت و جهت این سفر شبانه آمده، دیدن برخی از آیات پروردگار است. بعد از مشاهدهی اینهمه آیات و دریافت هدیهای ویژه برای خود و امتش، همان شب به مسجدالاقصی آمده و با سوارشدن بر برّاق راهی مكه میشود. صبح روز بعد در نهایت جرأت و شجاعت به میان قوم و قبیلهی خویش آمد و آنچه را كه مشاهده كرده بود برایشان بازگو كرد، اما آنان مثل همیشه پیامبر را تكذیب كردند و از آن حضرت درخواست کردند که بیتالمقدس را برای ایشان توصف کند. خداوند بیتالمقدس را در برابر دیدگان آن حضرت آشکار گردانید، و ایشان مستقیماً زوایا و جوانب آن را مشاهده میکردند و برای مردم بازمیگفتند و آنان نمیتوانستند هیچیک از گفتههای ایشان را رد کنند. راجع به آن کاروانی که در بین راه به هنگام رفت و برگشت مشاهده کرده بودند، نیز با آنان سخن گفتند، و به آنان بازگفتند که چه وقت آن کاروان به مکّه میرسد، و نیز به آنان بازگفتند که اشتری که پیشاپیش کاروان در حرکت است چه رنگ است؛ و همانگونه روی داد که آن حضرت گفته بودند. اما این آیات و معجزات بر گریز آنان افزود و جز ناسپاسی و کفرورزی عکسالعمل دیگری نشان ندادند. آنان اگر پیامبر را تصدیق میكردند، بازهم نمیتوانستند پیامهای معراج را تحمل كنند. زیرا آنان به رباخواری، زنا، مظلوم كشتن، دشنام دادن و بداخلاقی، عادت كرده و آنچه را كه پیامبر(ص) در جهنم مشاهده كرد بر آنان صدق میكرد. اما ابوبكر صدیق (رض) زمانی كه ماجرا را شنید گفت: اگر پیامبر آن را فرموده باشد، ایمان دارم كه راست میگوید و پیامبر هم لقب صدّیق را بدو داد.
معراج به ما میگوید:
كه عروج و بلندی، تواضع و بندگی میخواهد.
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب، زمینی كه بلند است
به ما میگوید كه انسانهای بزرگ بر اثر تلاششان به این موقعیتها رسیدند.
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد.
منابع:
- الگوی هدایت، علی محمد صلابی، ترجمهی هیأت علمی انتشارات حرمین
- خورشید نبوت، صفیالرحمن مباركفوری، ترجمهی محمدعلی لسانی فشارکی، نشر احسان، تهران.
- داستان پیامبران در قرآن، عفیف عبدالفتاح طباره، ترجمهی ابوبكر حسنزاده، نشر احسان، تهران.
- علی خطی الحبیب (کاست)، عمرو خالد
- مقالهی مرحوم حاج ملا عبدالله احمدیان
- فی ظلال القرآن، سید قطب، دارالشروق، لبنان.
نظرات